سفارش تبلیغ
صبا ویژن
  • Slide1
  • Slide2
  • Slide3

عزادارى و تشکیل مجالس عزا بویژه براى شهدا، در روایات شیعه امرى جایز بلکه پرفضیلت و مستحب مى‏باشد و بسیارى از مضامین روایات اهل سنت - که در فصل پیش ذکر شد در منابع شیعى نیز بیان شده است. (1) در این فصل سعى شده روایاتى از منابع شیعه که از طریق اهل بیت (ع) نقل شده جمع‏آورى و ارایه گردد.
1. امام موسى بن جعفر (ع) فرمود: «اذا مات المؤمن بکت علیه الملائکه و بقاع الارض التى کان یعبد اللّه علیها و ابواب السماء التى کان یصعد اعمالها فیها و ثلم ثلمة فى الاسلام لا یسدها شیئى لان المؤمنین حصون الاسلام کحصون سور المدینه لها»؛ (2) هرگاه مؤمنى از دنیا برود فرشتگان و جایگاهى که در آنجا خدا را عبادت کرده و درهاى آسمان که اعمال وى از آن بالا رفته است بر او مى‏گریند و شکافى در اسلام پدیدار مى‏گردد که چیزى نمى‏تواند آن را پر کند؛ چرا که مؤمنان همانند دیوار اطراف شهر و نگهبانان اسلام هستند.
2. امام صادق (ع) فرمود: «انما تحتاج المرأة فى الماتم الى النوح لتسیل دمعتها و لا ینبغى لها ان تقول هجراً فاذا جائها اللیل فلاتوذى الملائکة بالنوح»؛ (3) هنگام ماتم و عزا بانوان براى اشک ریختن - به جهت کاستن بار مصیبت - نیاز به شیون و زارى دارند اما شایسته نیست سخنان بیهوده و باطل بگویند و باید با فرا رسیدن شب نوحه، گریه و فریاد را رها سازند تا فرشتگان آزار نبینند.
3. امام باقر (ع) فرمود: «ان ام‏سلمه ندبت ابن عمها المغیرة بین یدى رسول اللّه (ص) بعد ان استأذنت منه للمضى الى اهله لانهم اقاموا مناحة قال فما عاب ذلک علیها النبى (ص) و لا قال شیئاً»؛ (4) ولید بن مغیره پسر عموى ام‏سلمه از دنیا رفت. ام‏سلمه از پیامبر (ص) اجازه خواست تا در مراسم نوحه و ماتم او شرکت نماید.آن حضرت اجازه دادند؛ آنگاه در برابر رسول خدا با ذکر اشعارى براى مغیره گریه کرد. آن حضرت هم جلوگیرى نکرده و چیزى نفرمودند.
4. امام صادق (ع) فرمود: «البکائون خمسه: آدم و یعقوب و یوسف و فاطمه بنت محمد (ص) و على بن الحسین...»؛ (5) گریه کنندگان معروف پنج نفرند؛ آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه دختر پیامبر اسلام (ص) و على بن حسین (ع).
گریه آدم به خاطر اخراج از بهشت، گریه یعقوب به جهت دورى از یوسف، گریه یوسف به خاطر فراق و جدایى از یعقوب، گریه حضرت زهرا بر پدرش رسول خدا (ص) و گریه امام سجاد (ع) به خاطر شهادت مظلومانه پدر بزرگوارش حسین بن على (ع) بود. مدت آن در بعضى از روایات ده سال و در برخى دیگر چهل سال یاد شده است.
5. امام صادق (ع) به فرزند بزرگوارش فرمود: «أوقف لى من مالى کذا و کذا لنوادب تند بنى عشر سنین بمنى أیام منى»؛ (6) مدت ده سال در ایام حج در سرزمین منا با وقف اموال و داراییم، مجالس سوگوارى برگزار کن تا گریه کنندگان گریه نمایند.
در روایت دیگر فرمود: من أنشد فى الحسین بیتاً فبکى و أبکى عشرة فله و لهم الجنة و من أنشد فى الحسین بیتاً فبکى و أبکى تسعة فله و لهم الجنة» (7) کسى که یک بیت شعر درباره امام حسین (ع) بسراید و گریه کند و ده تن یا نه تن را بگریاند جایگاه آنان بهشت است.
6. امام صادق (ع) فرمود: «کل الجزع و البکاء مکروه سوى الجزع و البکاء على الحسین»؛ (8) هر گریه‏اى و مویه‏اى در مصایب مکروه است مگر گریه بر امام حسین (ع). در توضیح این روایت اشاره به این نکته لازم است که ترک صبر و جزع نمودن در مصایب، اجر و پاداش انسان را از بین مى‏برد؛ از این‏رو در روایات دیگر به این مطلب اشاره شده اما در اینجا امام صادق (ع) عزادارى و گریه بر امام حسین (ع) را استثنا نموده‏اند زیرا گریه و جزع بر مصیبت امام حسین (ع) و انسانهاى مظلوم از مصادیق جزع مکروه نبوده بلکه مصداق فریاد و اعتراض در برابر ظالم و ستمگر است که ممدوح و پسندیده مى‏باشد چنان که در قرآن مى‏فرماید: (لا یحبّ اللّه الجهر بالسّوء من القول الّا من ظلم) (9) . از این روایت چنین به دست مى‏آید که عزادارى براى امام حسین (ع) و شهداى بزرگوارى که در راه خدا مظلومانه جان باخته‏اند با دیگر سوگواریهایى است که براى افراد معمولى برگزارى مى‏گردد تفاوت دارد. نکته دیگرى که در این روایت وجود دارد، آن است که گریه بر غیر امام (ع) مکروه دانسته شده در صورتى که از روایات فراوانى جواز و بلکه استحباب آن مشخص مى‏گردد. در این جا احتمالاتى وجود دارد؛ یکى از آن احتمالات این است که مقصود از گریه در روایت ذکر شده گریه همراه با جزع است نه صرف گریستن.
7. پیامبر (ص) به دخترشان فاطمه (ع) فرمودند: «کل عین باکیة الا عین بکت على مصاب الحسین فانها ضاحکة مستبشرة بنعیم الجنة»؛ (10) هر چشمى - در قیامت - گریان است جز چشمى که بر حسین (ع) گریه کند، آن چشم همیشه خندان و به نعمتهاى بهشتى بشارت داده مى‏شود.
8. امام صادق (ع) به عبداللّه حماد فرمودند: «به من گزارش رسیده که گروههایى از اطراف کوفه و نقاط دیگر و نیز گروهى از خانمها در نیمه شعبان در کنار تربت پاک حسین بن على (ع) اجتماع نموده و بر امام حسین نوحه سرایى کرده و قرآن تلاوت مى‏کنند و گروهى به نقل داستان و تاریخ، و برخى دیگر به مرثیه خوانى مشغول هستند. حماد عرض کرد: من خود شاهد چنین مراسمى بوده‏ام. امام فرمود: خدا را سپاس که برخى از مردم را علاقمند قرار داده تا به مدح و ستایش ما پرداخته و براى ما سوگوارى کنند، دشمنان ما را طعن و مورد اعتراض قرار داده، کارهاى زشت و ناپسند آنان را آشکار نمایند». (11)
9. این قولویه از مسمع کردین روایت کرده است که مى‏گوید امام صادق (ع) به من فرمود: «اى مسمع!تو که از اهالى عراق هستى، آیا قبر جدم حسین (ع) را زیارت مى‏کنى؟ عرض کردم خیر؛ زیرا من در بصره مشهور هستم و در همسایگى ما یکى از طرفداران خلیفه است که تابع هوا وهوسهاى نفسانى اوست. گذشته از این دشمنان ما خواه ناصبى و غیر آن زیاد مى‏باشند؛ ترس دارم که به خلیفه فرزند سلیمان اطلاع دهند و جان من در خطر قرار گیرد. آنگاه امام فرمود: آیا مصایب شهداى کربلا را به یاد نمى‏آورى؟ عرض کردم: آرى. فرمود: آیا جزع و اظهار ناراحتى نمى‏کنى؟ گفتم: بلى، سوگند به خدا که گریه مى‏کنم. فرمودند: خدا گریه‏ات را بپذیرد، آگاه باش که تو از کسانى هستى که براى مصایب ما اظهار ناراحتى و جزع مى‏کنند. تو از کسانى هستى که در خوشحالى ما خوشحال و در اندوه و حزن ما اندوهناک‏اند. سپس فرمود: فقال الحمداللّه الذى فضلنا على خلقه بالرحمة و خصنا اهل البیت بالرحمه یا مسمع ان الارض و السماء تبکى منذ قتل امیر المؤمنین رحمة لنا و ما بکى لنا من الملائکة اکثر و ما رقات دموع الملائکة منذ قتلنا؛ سپاس خدایى را که ما اهل بیت - را به رحمت خاصه‏اش ویژه ساخت و بر سایر خلق برترى بخشید. اى مسمع! از زمان کشته شدن امیر مؤمنان زمین و آسمان مى‏گریند و گریه فرشتگان خشک نشده است». (12)
10. امام رضا (ع) به پسر شبیب که از یاران آن حضرت است مى‏فرماید: «اى فرزند شبیب! محرّم، ماهى است که در دوران جاهلیت، مردم ظلم و قتل را در آن حرام مى‏دانستند اما گروهى از مسلمانان حرمت این ماه را و حرمت پیامبر (ص) را نشناختند، فرزند او را به قتل رسانده، زنان همراه او را به اسارت بردند. آنگاه فرمود: اگر خواستى بر کسى گریه کنى، براى حسین بن على (ع) گریه کن چرا که او را مانند گوسفند ذبح کردند؛ ان کنت باک فابک للحسین بن على (ع) فانّه ذبح کما یذبح الکبش. سپس ادامه داد: 18 تن از اهل بیت او را نیز که در روى زمین شبیه آنان نبود همراهش به شهادت رساندند. این مصیب آن چنان بزرگ است که - آسمانها و زمین در شهادتش گریستند. ان یوم الحسین اقرح جفوننا و أسبل دموعنا و اذل عزیزنا بأرض کرب و بلا و اورثنا الکرب و البلاء الى یوم الانقضاء فعلى مثل الحسین فلیبک الباکون فان البکاء علیه یحط الذنوب العظام؛ روز عاشورا، چشمهاى ما را زخمى کرد، دلهاى ما را سوخت، اشک چشمان ما را روان ساخت و عزیزان ما را خوار کرد و سرزمین کربلا تا روز قیامت براى ما سختى و بلا به جاى گذاشت؛ پس بایستى گریه کنندگان بر مثل حسین گریه کنند و بدانید که گریستن بر حسین گناهان بزرگ را مى‏ریزد و انسان را پاک مى‏کند». (13)
در روایت دیگرى امام رضا (ع) مى‏فرماید: «من تذکر مصابنا و بکى لما ارتکب منا، کان معنا فى درجتنا یوم القیامة، و من ذکر بمصابنا فبکى و أبکى لم تبک عینه یوم تبکى العیون، و من جلس مجلساً یحیى فیه أمرنا لم یمت قلبه یم تموت القلوب؛ کسى که مصیبتهایى را که بر ما وارد شده به یاد آورد و بر آن گریه کند، در قیامت همراه ما خواهد بود. کسى که به یاد مصایب ما گریه کند و دیگران را بگریاند چشمان او روزى که همه چشمها گریانند، گریان نخواهد بود و کسى که در جلسه‏اى بنشیند که در آن جلسه امر ما احیا و بر پا داشته مى‏شود دل او در روزى که دلها مى‏میرد، زنده مى‏شود و نمى‏میرد». (14)
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
(1) - وسائل الشیعه، حر عاملى، ج 2، ص 922، باب جواز البکاء على المیت و المصیبة و بحارالانوار،
(2) - همان، ج 2، ص 924، باب استحباب البکاء لموت المیّت.علامه‏عنوان‏مزاحم،
(3) - همان، ج 12، ص 90، باب جواز کسب النائحة بالحق لا بالباطل... و یکره النوح لیلاً.
(4) - همان، ج 12، ص 89 و فروع کافى، ج 1، ص 306.
(5) - همان، ج 2، ص 922، باب جواز البکاء على المیت و المصیبة.
(6) - همان، ج 12، باب جواز کسب النائحه بالحق لا بالباطل.
(7) - بحارالانوار،ج 44، ص 289، باب ثواب البکاء على مصیبة الحسین (ع).
(8) - همان، ج 44، ص 280، باب جواز البکاء على المیت و المصیبة.
(9) - ر.ک: فصل دوم از همین کتاب.
(10) - بحارالانوار، ج 44، ص 293، باب ثواب البکاء على مصیبة الحسین (ع).
(11) - کامل الزیارات، ابن قولویه، ص 539، باب 108.
(12) - همان، ص 101 و بحارالانوار، مجلسى، ج 44، ص 289، باب ثواب البکاء على مصیبة الحسین.
(13) - بحارالانوار، مجلسى، ج 44، ص 285، باب ثواب البکاء على مصیبة الحسین، امالى، صدوق، مجلس 27،
(14) - همان، ج 44، ص 278، باب ثواب البکاء لعى مصیبة الحسین (ع).رقم‏




      

 

خدای متعال در قرآن، بزرگترین ظلم به خود را غصب ولایت و ظلم به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام می‏داند که این امر را نوعی نافرمانی از ذات اقدسش بر می‏شمارد.
به گزارش شیعه آنلاین، حجت الاسلام والمسلمین امیری سوادکوهی از نویسندگان و محققین جوان در کتاب نفیس «خون نگاشته های فاطمی» ، در تشریح ظلم به حضرت زهرا علیهاالسلام و غصب خلافت امیرمؤمنان علی علیه السلام در قرآن کریم می نویسد :

خدای متعال در قرآن می فرماید : (فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَیرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنَا عَلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِمَا کَانُوا یفْسُقُونَ)[1]

«اما افراد ستمگر، این سخن را که به آنها گفته شده بود، تغییر دادند (و به جای آن، جمله استهزاآمیزی گفتند) لذا بر ستمگران، در برابر این نافرمانی، عذابی ازآسمان فرستادیم.»

حضرت امام محمّد باقر علیه السلام در این باره فرمودند:

«منظور از آن قولی که ظالمین آنرا تغییر دادند، حقّ آل محمّد علیهم السلام است و آن نافرمانی هم اشاره به همین غصب حق آل محمّد علیهم السلام دارد».[2] که حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا علیها السلام اوّلین شهیده این ظلم و جنایت بزرگ تاریخ بود.

خدای متعال در قرآن، بزرگترین ظلم به خود را غصب ولایت و ظلم به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام می‏داند که این امر را نوعی نافرمانی از ذات اقدسش بر می‏شمارد.

حضرت صدیقه شهیده ، فاطمه زهرا علیهاالسلام برای دفاع از قول خدا و تحقّق آرزوی انبیاء در تبعیت جهانیان از ولایت مطلقه علوی تا آخرین نفس ایستادگی نمودند تا آنجا که جان مبارک خود را نثار خدای علی کردند.

 حال حقیقتاً چرا فاطمه‏ای که با تمام وجودش برای به ثمر نشاندن آن دستور الهی (تبعیت و دفاع از ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام)، تلاش می‏کرد را چنین آزرده و پریشان و مغمومه کردند؟!

آنان براستی پیشوایان ظلم و کفر در جهان بودند که چنین ظلمی بر آل محمّد علیهم السلام روا داشتند.

محمد بن منصور می‏گوید: «از عبد صالح (امام موسی بن جعفر علیه السلام) درباره قـول خـدای متعال که می‏فرماید: بگو پروردگار من همه کارهای زشت را، آنچه عیانست و آنچه نهانست را حـرام کـرده،[3]  پـرسـیـدم. فـرمـود: برای قرآن ظاهری است و باطنی؛ همه آنچه را که خدا در قرآن حرام کرده، ظاهر قرآن است و باطن آن پیشوایان جورند و همه آنچه را که خـدای متعال در قـرآن حـلال فـرموده، ظاهر قرآن است و باطن آن پیشوایان حق (اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام) هستند».[4]

در بخش دیگری از کتاب خون نگاشته های فاطمی آمده است که خدای متعال در آیه مبارکه ی دیگری درباره هویت و جایگاه واقعی غاصبین ولایت و قاتلین و ظالمین حضرت زهرا سلام الله علیها می فرماید :

(تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلی ‏بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن کلََّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجَاتٍ وَ ءَاتَینَا عِیسی ابْنَ مَرْیمَ الْبَینَاتِ وَ أَیدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَینَاتُ وَ لَکِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنهُْم مَّنْ ءَامَنَ وَ مِنهُْم مَّن کَفَرَ وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلُواْ وَ لَکِنَّ اللَّهَ یفْعَلُ مَا یرِید)[5]

«برخی از آن پیامبران را بر برخی دیگر برتری بخشیدیم. از آنان کسی بود که خدا با او سخن گفت و درجات بعضی از آنان را بالا برد و به عیسی پسر مریم دلایل آشکار دادیم، و او را به وسیله روح القدس تأیید کردیم و اگر خدا می‏‏خواست، کسانی که پس ازآنان بودند، بعد از آن [همه‏] دلایل روشن که برایشان آمد، به کشتار یکدیگر نمی‏‏پرداختند، ولی با هم اختلاف کردند پس، بعضی از آنان کسانی بودند که ایمان آوردند، و بعضی از آنان کسانی بودند که کفر ورزیدند و اگر خدا می‏‏خواست با یکدیگر جنگ نمی‏‏کردند، ولی خداوند آنچه را می‏‏خواهد انجام می‏‏دهد»

علامه بحرانی از ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه[6] روایت می‏کند: مردی نزد علی علیه السلام آمد و عرض کرد: ‏ای امیرالمؤمنین! این گروهی را که دعوت و پیامبر و حج ما یکی است و با آنها پیکار می‏کنیم، چه بنامیم؟

حضرت فرمودند: به همان نامی که خدا در کتابش نامیده است.

گفت: با همه قرآن آشنا نیستم.

فرمودند: آیا نشنیده‏ای که خدای متعال می‏فرماید: (تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلی ‏ بَعْضٍ مِّنْهُم مَّن کلََّمَ اللَّهُ) تا آنجا که فرمود: (وَ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذِینَ مِن بَعْدِهِم مِّن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَینَاتُ وَ لَکِنِ اخْتَلَفُواْ فَمِنهُْم مَّنْ ءَامَنَ وَ مِنهُْم مَّن کَفَرَ). «پس آنگاه که اختلاف در این امت به وجود آمد، ما به خدا و کتاب و پیامبر و حق سزاوارتریم.

پس ما آن کسانی هستیم که ایمان داریم و آنها همان آن کسانی هستند که کافر شدند و خدا خواست که آنها را بکشد و ما به مشیت الهی و اراده او با آنها می‏ جنگیم».[7]

... این آیه و این حدیث را در این قسمت بیان کردیم، چرا که ظاهر فرمایش حضرت که: «ما هستیم»، از آنجا که اهل بیت و عترت رسول خدا علیهم السلام می‏باشند شامل بقیه اهل بیت علیهم السلام نیز می‏باشد که در طلیعه آنها فاطمه زهرا سلام الله علیها است.

پس همان حکم، در مورد غضب و سخط حضرت زهرا علیها السلام ـ به عنوان جنگ سرد می‏باشد، چرا که نبرد از زنان برداشته شده است. و این بر کسی که حق ایشان را غصب نمود و فدک را با نیرنگ از او گرفت و درِ خانه اش را بر حضرتش سوزاند و با ضربه در، پهلویش را بین در و دیوار شکست و جنینش را سقط نمود، جاری می‏باشد.

بِأَیِّ ‏ِذَنبٍ قُتِلَتْ (به کدامین گناه کشته شد ؟)

بنابر فرمایش امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، خدای متعال می‏فرمایند: هرکس حضرت زهرا علیها السلام و ولایت او را بپذیرد، کسانی هستند که حقیقتاً ایمان آورده اند.

وقتی صفحات تاریخ را ورق می‏زنیم ، متأسفانه می‏بینیم که آنها (اهل سقیفه) نه تنها ولایت حضرتش را نپذیرفتند، بلکه حقّش را نیز غصب و محسنش را سِقط و پهلویش را نیز شکستند و این امر منجر به شهادت حضرتش در عنفوان جوانی گردید. و این بزرگترین سؤال تاریخ از آنان است که به کدامین گناه حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را کشتند؟

شیعیان امیرالمؤمنین علی علیه السلام ، در دل هایشان نسبت به قاتلین حضرت زهرا علیها السلام بُغضی دیرینه دارند و آن نیز به تبعیت از فرمایش رئیس مذهب شیعه است ، که به امام صادق علیه‌السلام عرض شد که شخصی شما را دوست دارد اما در بیزاری از دشمن شما ضعیف است. حضرت فرمودند: «هیهات کذب من ادعی محبتنا و لم یتبرء من عدونا؛[8] هرگز چنین نیست ؛ دروغ می‌گوید هر کس که ادعا می‌کند دوست ماست ولی از دشمن ما بیزاری نمی‏جوید».
--------------------------------------------------------------------
[1] بقره، آیه 60
[2] تفسیر عیاشی، ج 1ص45
[3] سوره اعراف، آیه 34
[4] اصول کافی جلد 2 صفحه 202 روایت 10
[5] بقره، آیه 254
[6] شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج5،ص258
[7] غایة المرام، ص429 و 430
[8] بحارالانوار: ج 27، ص 58، ح 19.



      

پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: کسى که دخترم فاطمه علیهاالسلام را دوست بدارد در بهشت با من است، و کسى که او را دشمن بدارد در آتش جهنم است. 

محبت فاطمه علیهاالسلام در صد مورد فایده دارد که آسان ترین آن موارد هنگام مرگ و در قبر و کنار میزان اعمال و در قیامت و در صراط و هنگام حساب است.

کسى که دخترم فاطمه علیهاالسلام از او راضى باشد من از او راضى هستم، و کسى که من از او راضى باشم خدا از او راضى است، و کسى که فاطمه بر او غضبناک باشد من بر او غضب مى کنم، و کسى که من بر ا و غضب کنم خداوند بر او غضب مى کند. واى به حال کسى که به فاطمه و ذریه و شیعیانش ستم کند. [ بحار الانوار: ج 27 ص 116 ح 94 از ایضاح دفائن النواصب.]




      


پیامهای عمومی ارسال شده