عزادارى و تشکیل مجالس عزا بویژه براى شهدا، در روایات شیعه امرى جایز بلکه پرفضیلت و مستحب مى‏باشد و بسیارى از مضامین روایات اهل سنت - که در فصل پیش ذکر شد در منابع شیعى نیز بیان شده است. (1) در این فصل سعى شده روایاتى از منابع شیعه که از طریق اهل بیت (ع) نقل شده جمع‏آورى و ارایه گردد.
1. امام موسى بن جعفر (ع) فرمود: «اذا مات المؤمن بکت علیه الملائکه و بقاع الارض التى کان یعبد اللّه علیها و ابواب السماء التى کان یصعد اعمالها فیها و ثلم ثلمة فى الاسلام لا یسدها شیئى لان المؤمنین حصون الاسلام کحصون سور المدینه لها»؛ (2) هرگاه مؤمنى از دنیا برود فرشتگان و جایگاهى که در آنجا خدا را عبادت کرده و درهاى آسمان که اعمال وى از آن بالا رفته است بر او مى‏گریند و شکافى در اسلام پدیدار مى‏گردد که چیزى نمى‏تواند آن را پر کند؛ چرا که مؤمنان همانند دیوار اطراف شهر و نگهبانان اسلام هستند.
2. امام صادق (ع) فرمود: «انما تحتاج المرأة فى الماتم الى النوح لتسیل دمعتها و لا ینبغى لها ان تقول هجراً فاذا جائها اللیل فلاتوذى الملائکة بالنوح»؛ (3) هنگام ماتم و عزا بانوان براى اشک ریختن - به جهت کاستن بار مصیبت - نیاز به شیون و زارى دارند اما شایسته نیست سخنان بیهوده و باطل بگویند و باید با فرا رسیدن شب نوحه، گریه و فریاد را رها سازند تا فرشتگان آزار نبینند.
3. امام باقر (ع) فرمود: «ان ام‏سلمه ندبت ابن عمها المغیرة بین یدى رسول اللّه (ص) بعد ان استأذنت منه للمضى الى اهله لانهم اقاموا مناحة قال فما عاب ذلک علیها النبى (ص) و لا قال شیئاً»؛ (4) ولید بن مغیره پسر عموى ام‏سلمه از دنیا رفت. ام‏سلمه از پیامبر (ص) اجازه خواست تا در مراسم نوحه و ماتم او شرکت نماید.آن حضرت اجازه دادند؛ آنگاه در برابر رسول خدا با ذکر اشعارى براى مغیره گریه کرد. آن حضرت هم جلوگیرى نکرده و چیزى نفرمودند.
4. امام صادق (ع) فرمود: «البکائون خمسه: آدم و یعقوب و یوسف و فاطمه بنت محمد (ص) و على بن الحسین...»؛ (5) گریه کنندگان معروف پنج نفرند؛ آدم، یعقوب، یوسف، فاطمه دختر پیامبر اسلام (ص) و على بن حسین (ع).
گریه آدم به خاطر اخراج از بهشت، گریه یعقوب به جهت دورى از یوسف، گریه یوسف به خاطر فراق و جدایى از یعقوب، گریه حضرت زهرا بر پدرش رسول خدا (ص) و گریه امام سجاد (ع) به خاطر شهادت مظلومانه پدر بزرگوارش حسین بن على (ع) بود. مدت آن در بعضى از روایات ده سال و در برخى دیگر چهل سال یاد شده است.
5. امام صادق (ع) به فرزند بزرگوارش فرمود: «أوقف لى من مالى کذا و کذا لنوادب تند بنى عشر سنین بمنى أیام منى»؛ (6) مدت ده سال در ایام حج در سرزمین منا با وقف اموال و داراییم، مجالس سوگوارى برگزار کن تا گریه کنندگان گریه نمایند.
در روایت دیگر فرمود: من أنشد فى الحسین بیتاً فبکى و أبکى عشرة فله و لهم الجنة و من أنشد فى الحسین بیتاً فبکى و أبکى تسعة فله و لهم الجنة» (7) کسى که یک بیت شعر درباره امام حسین (ع) بسراید و گریه کند و ده تن یا نه تن را بگریاند جایگاه آنان بهشت است.
6. امام صادق (ع) فرمود: «کل الجزع و البکاء مکروه سوى الجزع و البکاء على الحسین»؛ (8) هر گریه‏اى و مویه‏اى در مصایب مکروه است مگر گریه بر امام حسین (ع). در توضیح این روایت اشاره به این نکته لازم است که ترک صبر و جزع نمودن در مصایب، اجر و پاداش انسان را از بین مى‏برد؛ از این‏رو در روایات دیگر به این مطلب اشاره شده اما در اینجا امام صادق (ع) عزادارى و گریه بر امام حسین (ع) را استثنا نموده‏اند زیرا گریه و جزع بر مصیبت امام حسین (ع) و انسانهاى مظلوم از مصادیق جزع مکروه نبوده بلکه مصداق فریاد و اعتراض در برابر ظالم و ستمگر است که ممدوح و پسندیده مى‏باشد چنان که در قرآن مى‏فرماید: (لا یحبّ اللّه الجهر بالسّوء من القول الّا من ظلم) (9) . از این روایت چنین به دست مى‏آید که عزادارى براى امام حسین (ع) و شهداى بزرگوارى که در راه خدا مظلومانه جان باخته‏اند با دیگر سوگواریهایى است که براى افراد معمولى برگزارى مى‏گردد تفاوت دارد. نکته دیگرى که در این روایت وجود دارد، آن است که گریه بر غیر امام (ع) مکروه دانسته شده در صورتى که از روایات فراوانى جواز و بلکه استحباب آن مشخص مى‏گردد. در این جا احتمالاتى وجود دارد؛ یکى از آن احتمالات این است که مقصود از گریه در روایت ذکر شده گریه همراه با جزع است نه صرف گریستن.
7. پیامبر (ص) به دخترشان فاطمه (ع) فرمودند: «کل عین باکیة الا عین بکت على مصاب الحسین فانها ضاحکة مستبشرة بنعیم الجنة»؛ (10) هر چشمى - در قیامت - گریان است جز چشمى که بر حسین (ع) گریه کند، آن چشم همیشه خندان و به نعمتهاى بهشتى بشارت داده مى‏شود.
8. امام صادق (ع) به عبداللّه حماد فرمودند: «به من گزارش رسیده که گروههایى از اطراف کوفه و نقاط دیگر و نیز گروهى از خانمها در نیمه شعبان در کنار تربت پاک حسین بن على (ع) اجتماع نموده و بر امام حسین نوحه سرایى کرده و قرآن تلاوت مى‏کنند و گروهى به نقل داستان و تاریخ، و برخى دیگر به مرثیه خوانى مشغول هستند. حماد عرض کرد: من خود شاهد چنین مراسمى بوده‏ام. امام فرمود: خدا را سپاس که برخى از مردم را علاقمند قرار داده تا به مدح و ستایش ما پرداخته و براى ما سوگوارى کنند، دشمنان ما را طعن و مورد اعتراض قرار داده، کارهاى زشت و ناپسند آنان را آشکار نمایند». (11)
9. این قولویه از مسمع کردین روایت کرده است که مى‏گوید امام صادق (ع) به من فرمود: «اى مسمع!تو که از اهالى عراق هستى، آیا قبر جدم حسین (ع) را زیارت مى‏کنى؟ عرض کردم خیر؛ زیرا من در بصره مشهور هستم و در همسایگى ما یکى از طرفداران خلیفه است که تابع هوا وهوسهاى نفسانى اوست. گذشته از این دشمنان ما خواه ناصبى و غیر آن زیاد مى‏باشند؛ ترس دارم که به خلیفه فرزند سلیمان اطلاع دهند و جان من در خطر قرار گیرد. آنگاه امام فرمود: آیا مصایب شهداى کربلا را به یاد نمى‏آورى؟ عرض کردم: آرى. فرمود: آیا جزع و اظهار ناراحتى نمى‏کنى؟ گفتم: بلى، سوگند به خدا که گریه مى‏کنم. فرمودند: خدا گریه‏ات را بپذیرد، آگاه باش که تو از کسانى هستى که براى مصایب ما اظهار ناراحتى و جزع مى‏کنند. تو از کسانى هستى که در خوشحالى ما خوشحال و در اندوه و حزن ما اندوهناک‏اند. سپس فرمود: فقال الحمداللّه الذى فضلنا على خلقه بالرحمة و خصنا اهل البیت بالرحمه یا مسمع ان الارض و السماء تبکى منذ قتل امیر المؤمنین رحمة لنا و ما بکى لنا من الملائکة اکثر و ما رقات دموع الملائکة منذ قتلنا؛ سپاس خدایى را که ما اهل بیت - را به رحمت خاصه‏اش ویژه ساخت و بر سایر خلق برترى بخشید. اى مسمع! از زمان کشته شدن امیر مؤمنان زمین و آسمان مى‏گریند و گریه فرشتگان خشک نشده است». (12)
10. امام رضا (ع) به پسر شبیب که از یاران آن حضرت است مى‏فرماید: «اى فرزند شبیب! محرّم، ماهى است که در دوران جاهلیت، مردم ظلم و قتل را در آن حرام مى‏دانستند اما گروهى از مسلمانان حرمت این ماه را و حرمت پیامبر (ص) را نشناختند، فرزند او را به قتل رسانده، زنان همراه او را به اسارت بردند. آنگاه فرمود: اگر خواستى بر کسى گریه کنى، براى حسین بن على (ع) گریه کن چرا که او را مانند گوسفند ذبح کردند؛ ان کنت باک فابک للحسین بن على (ع) فانّه ذبح کما یذبح الکبش. سپس ادامه داد: 18 تن از اهل بیت او را نیز که در روى زمین شبیه آنان نبود همراهش به شهادت رساندند. این مصیب آن چنان بزرگ است که - آسمانها و زمین در شهادتش گریستند. ان یوم الحسین اقرح جفوننا و أسبل دموعنا و اذل عزیزنا بأرض کرب و بلا و اورثنا الکرب و البلاء الى یوم الانقضاء فعلى مثل الحسین فلیبک الباکون فان البکاء علیه یحط الذنوب العظام؛ روز عاشورا، چشمهاى ما را زخمى کرد، دلهاى ما را سوخت، اشک چشمان ما را روان ساخت و عزیزان ما را خوار کرد و سرزمین کربلا تا روز قیامت براى ما سختى و بلا به جاى گذاشت؛ پس بایستى گریه کنندگان بر مثل حسین گریه کنند و بدانید که گریستن بر حسین گناهان بزرگ را مى‏ریزد و انسان را پاک مى‏کند». (13)
در روایت دیگرى امام رضا (ع) مى‏فرماید: «من تذکر مصابنا و بکى لما ارتکب منا، کان معنا فى درجتنا یوم القیامة، و من ذکر بمصابنا فبکى و أبکى لم تبک عینه یوم تبکى العیون، و من جلس مجلساً یحیى فیه أمرنا لم یمت قلبه یم تموت القلوب؛ کسى که مصیبتهایى را که بر ما وارد شده به یاد آورد و بر آن گریه کند، در قیامت همراه ما خواهد بود. کسى که به یاد مصایب ما گریه کند و دیگران را بگریاند چشمان او روزى که همه چشمها گریانند، گریان نخواهد بود و کسى که در جلسه‏اى بنشیند که در آن جلسه امر ما احیا و بر پا داشته مى‏شود دل او در روزى که دلها مى‏میرد، زنده مى‏شود و نمى‏میرد». (14)
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت ها:
(1) - وسائل الشیعه، حر عاملى، ج 2، ص 922، باب جواز البکاء على المیت و المصیبة و بحارالانوار،
(2) - همان، ج 2، ص 924، باب استحباب البکاء لموت المیّت.علامه‏عنوان‏مزاحم،
(3) - همان، ج 12، ص 90، باب جواز کسب النائحة بالحق لا بالباطل... و یکره النوح لیلاً.
(4) - همان، ج 12، ص 89 و فروع کافى، ج 1، ص 306.
(5) - همان، ج 2، ص 922، باب جواز البکاء على المیت و المصیبة.
(6) - همان، ج 12، باب جواز کسب النائحه بالحق لا بالباطل.
(7) - بحارالانوار،ج 44، ص 289، باب ثواب البکاء على مصیبة الحسین (ع).
(8) - همان، ج 44، ص 280، باب جواز البکاء على المیت و المصیبة.
(9) - ر.ک: فصل دوم از همین کتاب.
(10) - بحارالانوار، ج 44، ص 293، باب ثواب البکاء على مصیبة الحسین (ع).
(11) - کامل الزیارات، ابن قولویه، ص 539، باب 108.
(12) - همان، ص 101 و بحارالانوار، مجلسى، ج 44، ص 289، باب ثواب البکاء على مصیبة الحسین.
(13) - بحارالانوار، مجلسى، ج 44، ص 285، باب ثواب البکاء على مصیبة الحسین، امالى، صدوق، مجلس 27،
(14) - همان، ج 44، ص 278، باب ثواب البکاء لعى مصیبة الحسین (ع).رقم‏